از هر كسي كه وارد محل كار يا مغازه يا دكانم مي شود بدون استثنا استقبال مي كنم و به او به چشم يك خريدار واقعي نگاه مي كنم. خريداري كه براي من سود دارد و به همين دليل او را واقعاً دوست دارم. من به همه به چشم خريدار نگاه مي كنم و لذا همه را دوست دارم زيرا همه كالا يا خدمت من را مي خرند و به من سود مي رسانند. فقط سود عامل دوست داشتن من نيست بلكه من مي دانم كه دوست داشتن پيوند ايجاد مي كند و دنيا حاصل پيوند است. من از اين راز در فروشاستفاده مي كنم.
بعضي وقتها يك بچه مغازه ام را به هم مي ريزد ولي به هيچ عنوان ناراحت نمي شوم بلكه يك سري اجناس بازي در اختيار او قرار مي دهم تا او از بازي خود لذت بيشتري ببرد. من همه چيز را به هم مرتبط مي دانم. اينگونه نيست كه وقتي تو بايد پفك بفروشي كساني كه پفك نمي خواهند را به داخل مغازه ات راه ندهي. بايد راه دهي و از صميم قلب هم اين كار را كني در اينصورت در داخل مغازه تو مهرباني و جذبه ايجاد مي شود و تراكم خريدار ايجاد مي شود. بايد مواظب باشي موقعي كه آمار خريدارانت بالا رفت بازهم به اندزاه زماني كه خريدار كم داشتي از وارد شدن يك بچه به داخل مغازه ات خوشحال شوي و نور از چشمانت تلألو كند.
يعني بايد اشتياق داشته باشي. فروش يعني انتقال اشتياق. بايد آماده و حاضر باشي تا خدمتي برساني و در اين راه بايد تمركز داشته باشي كه اخلاق فروش را رعايت كني. اولين گام در اخلاق فروش خوش اخلاقي و دوست داشتن است. بايد مردم را دوست داشته باشي تا مردم به دكانت بيايند و خريد كنند و هر چقدر اين دوست داشتن بيشتر باشد فروش تو بيشتر است. پس خيلي راحت دوست داشته باش و فروش كن.
موقعي كه داخل مغازه مي نشينم فكر و ذكرم فقط اين نيست كه يك جنسي را به كسي بفروشم بلكه مقدار قابل توجهي از حواسم به اين است كه همانند يك فروشنده موفق عمل نموده و آنچه يك فروشنده عالي بايد اجرا كند رعايت نمايم. يعني فروشندگي يك علم است. بايد با مطالعه فروش كني. قبل از اينكه پشت ميزم بنشينم مطالعاتي در خصوص ويژگيهاي يك فروشنده عالي دارم.